نویسنده سالها پیش از استاد حسن عرفان -از ّون شهرضایی ساکن قم- شنیده است:
 
در آغازین سالهای پیروزی انقلاب ایران، زمانی که در کشورمان، در پی تحریمهای اقتصادی دولتهای غربی و برخی مشکلات داخلی، قیمت کالاها و خدمات رو به گرانی می‏‌نهاد، و دولت انقلابی تازه‌کار بعضی کالاهای ضروری و مورد نیاز مردم را سهمیّه‌بندی کرده بود و به صورت تعاونی در اختیار آنان می‌گذاشت، در شهرضای اسفهان، مردی خُش‌مشرب، بذله‌گو و عاقلی در جامۀ دیوانگان، با نام مشهدی محمّدعلیِ ناظم می‌زیست که گاه ‏گاه اشعاری می‌سرود، بر کاغذی می‌نوشت و به کلاهی که بر سرش می‌گذاشت، می‌چسباند و در کوچه‌ها و ‏خیابانهای شهر می‌گشت. مردم که با او انس گرفته و به دیدنش علاقه‌مند بودند، از روی کلاه، اشعارش را می‌خاندند و در اندک‌زمانی ورد زبانشان می‌شد. از شعرهای ناظم شهرضایی این بیتها بود:

بهمن را تیر کردند              مردم را پیر کردند
آبِ به این فراوونی              تا نشده تعاونی
مهدی بیا، مهدی بیا

شایان یادآوری است، در مصرع نخست این شعر، به دو گونه بسته‌بندی سیگار با نشان تجارتی بهمن و تیر اشاره شده است. در آن زمان، سیگار بهمن در آغاز با کیفیّتی مناسب و بهایی ارزان به بازار می‌آمد، ولی پس از مدّتی نایاب شد و ادارۀ دخانیّات، سیگار تیر را با کیفیّتی کمتر و بهایی بیشتر به بازار عرضه کرد. ناظم که خُد سیگار می‌فروخت و گاهی نیز آن را می‌کشید، از باب مشت نمونۀ خروار»، به این گرانی و کیفیّت نامناسب یکی از کالاهای مصرفی مردم اشاره و اعتراض، و گرانیهای آینده را هم پیشبینی کرده است.


✔️برگرفته از: جهان در آستانۀ ظهور 
پژوهش و نوشتۀ سیّد سلیمان مدنی تنکابنی
کانال آخر اّمان


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها